icando

همیشه یه راه هست...

۱۱. میخوام تکون بخورم -_-

قبل اینکه دوباره بخوام وبلاگ بسازم فکر نمیکردم واسم خوبیای دیگه ای جز حس ارضا شدن به بلاگر بودن رو داشته باشه.اما الان میبینم نه،میتونه خوبیای دیگه ای هم داشته باشه.مثلا:

میگن اگه تو هر جمعی باشی از اون جمع اثر میپذیری،حالا یا خودآگاه یا ناخودآگاه.

من مدت خیلی زیادی بود (هنوزم هست -_- ) که از کتاب خوندن فاصله گرفته بودم.حالا که توی یه جمع کتابخون اومدم (پروردگار کتاباتونو بیشتر کنه) میبینم چقدر ضایست دور و ورت همه کتابخون باشن اما خودت خیلی وقت باشه که حتی یه کتاب ۱۰۰ صفحه ای هم نخونده باشی،خیلی ضایستا.حالا دارم کم کم خودمو متقاعد میکنم کم کم شروع کنم به کتاب خوندن و جدول حل کردن.عاشق جدول حل کردنم.

خلاصه اینکه اگه یه کم دیگه همگی با هم همت کنین قابلیت خوندن یه کتاب ۲۰۰ صفحه ای در عرض یه هفته رو دارم :))

گمونم این موضوع رو بشه از مزایای دنیای بلاگری هم دونست.

بر عکس اینستا که فقط چهره حرف اول میزنه
اینجا مسائلی مثل دوری از روزمرگی ، برنامه ریزی ، حرف از هدف و اینده نگری و همین کتاب خوندن و فیلم و موسیقی بدرد بخور گوش کردن جلوه بیشتری داره و هر وبلاگی بری یکی از این مسائل اونجا وجود داره!
و این خیلی خوبه:)
خوشبختانه اینستاباز نیستم. :دی
معتقدم اینجا اگه کسی حضور فعال داشته باشه میتونه بر نوع زندگی فرد تأثیر مثبت هم بذاره.
خیلی :)
باید فریاد زد! بلااااگگگگ خوووبهههه :)
من آدم خجالتی ایم،یواش میگم.بلاگ خوبه :دی
همین الان در حالِ کتاب‌خون کردنِ یه نفرم :)
۲۰۰ صفحه که چیزی نیست ۲۰۰۰ صفحه‌ای می‌خونی شما :)
حتما میتونی کتابخون بارش بیاری،من مطمئنم ^_^
۲۰۰ صفحه در یه هفته میشه یه کتاب ۴۰۰ صفحه ای در 2 هفته دیگه.خوبه ها به نظرم برای شروع. :-؟
من که فعلا مجبورم یه کتاب ۲۰۰ صفحه‌ای رو تو یه هفته بخونم! (پروژه‌ی امتیازی یه درسه و یه جور توفیق اجباری!)
کتاب مربوط به درس،اونم توی یه هفته اجباری،اصلا تصورشم حس خوبی بهم نمیده :/
نمونه بارز بچه‌ی مردمی که داره از فضای مجازی استفاده درست میکنه افرین افرین :)))
بچه خوبی بودم همیشه :))
مخصوصا اگر توی وبلاگ چون همه چیز مکتوبِ ، اثر بیشتری روی مغر فرد داری و در نتیجه اثر پذیری بیشتر :) 

+حل سودوکو هم پیشنهاد میشود :)
توییتر هم به نظرم میتونه یکی ازین فضاهایی باشه که همچین نقشی رو ایفا کنه.البته توییتر کمی با وبلاگ متفاوت تره اما قابلیت اینو داره که فکر آدمو باز کنه.

+سودوکو ساده رو حل میکنم،متوسط هم تقریبا با فکر کردن بیشتر حل میکنم اما به سختش که میرسم نصفشو حل میکنم میبینم یه عدد توی دوتا ستون وجود داره.اینجا چون باید چندتا عدد و ستون رو کلا پاک کنم دیگه پاک نمیکنم،هنگ میکنم و بیخیالش میشم. :))
من از جدول حل کردن بدم میاد :دی
سشنبه ها با موری رو بخونید :)
امتحان کن شاید خوشت بیاد :دی
توی نت نگاه کردم دیدم تعداد صفحاتشم مناسب یه هفته خوندنیه ای که گفتم :دی مورد خوبیه ای برای شروع ^_^
به جایی می‌رسی که روزی ۲۰۰ صفحه می‌خونی! قول می‌دم :)
ببین الان میتونی کاری کنی کتابخونه آبجیمم کم بیارم :))
کتابش خیلی درسی نیست. برا همین مشکلی ندارم باش :) 
ما هم درسی داشتیم که کتابش مثل کتاب درسی نبود اما چون حرف نمره میومد بدنم اصلا شل میشد واسه خوندش.اون حسه هنوز در من هستش. :|
آقا برای اینکه ضایع نباشه توو اون جمع باشی و کتاب نخونی به نظرم جمع رو ترک کن :))
ببین داری منو از راه بدر میکنیا o_O
با این وضع کتابم مگه میشه خوند؟ هرچند کتاب خوندن رو دوست دارم ولی من از اونای هستم که یه کتاب 200 صفحه ای 4 ماه طول میکشه تا تموم شه :| :)))
وضع از چه لحاظ؟ :دی
به خودم امیدوارم شدم :)) دز بدترین حالت اگه کتاب بهم نچسبه ده روزه میتونم تموم کنم ۲۰۰ صفحه رو.البته به شرطی که شروع کنم :|
کتاب گرونههههه خیلی گرونه :| کتاب کسی به ما هدیه نمیده . مجبور یه قرون دو هزاری که در میاری بدی کتاب .
آره به خودت امیدوار باش الان من کتاب "عقاید یک دلقک"  سه ماه دارم میخونم تازه رسیدم به آخرهاش.
خوشبختانه آبجیم تا دلت بخواد کتاب داره،از این بابت نگرانی ندارم :دی
مهم تموم کردنه،بقیه رو زیر سیبیلی میشه رد کرد :))
نه دیگه من با شخصیت های کتاب ها زندگی میکنم وگرنه اینقدر از این زیر سیبلی ها رد کردیم . فایده نداره برادر من آدم باید خود کفا باشه  :دی خوشبحالت که آبجیت بهت کتاب میده برای من که کسی کتاب خون نیس که بهم کتاب بده .
میگنا اگه یکی رو بخوای بشناسی یا باید با طرف همخونه شی یا بری مسافرت :دی
دیگه منو آبجیم که نداره (ولی اتفاقا خیلی داره،رو کتاباش حساسه)
با کتابخونه دوستی کن برادر من :دی
چی بگم گفتنی هارو گفتی :)) همخونه بودن رو موفق نیستم همون مسافرت خوبه :دی
کتابخونه خیلی وقته نمیریم .
دیگه با شخصیت کتاب مجبوری هر دوتا رو انتخاب کنی :))
ولی توی وضع فعلی میتونه مناسب باشه.
کیفیت کتاب هم خیلی مهمه. گاهی یک جمله یک آدم عوض می کنه ^_^ 
گاهی یک کتاب رو باید بارها خوند. ^_^ 
ولی هر کتابی ارزش یه بار خوندن داره (لااقل چند صفحه اول رو).با بعضیا آدم به عمق فاجعه پی میبره و با بعضیا هم به عمق تفکر. :|

دویست صفحه در یک هفته؟ کاااام ان بوی! دویست صفحه که مال دو روزه!! 

خب آخه کارای دیگه ای هست که باید انجام بدم.گاهی هم واقعا کشش ندارم حتی یک صفحه بخونم،مغزم هنگ میکنه. :/
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

بیشتر مردم به ترس‌ها و حماقت‌هایشان زنجیر شده‌اند و جرات ندارند بیطرفانه قضاوت کنند که مشکل زندگیشان چیست.بیشتر آدم‌ها همین‌ طور زندگیشان را بی‌ هیچ رضایتی ادامه میدهند بدون اینکه تلاش کنند تا بفهمند سرچشمه نارضایتی‌شان از کجاست یا بخواهند تغییری در زندگیشان ایجاد کنند.سر آخر میمیرند در حالی که هیچ‌ چیز در قلبشان نیست.

برادران سيسترز


شاید تفسیرات شخصی از محیط اطرافم :)
Designed By Erfan |: ویرایش با اطلاعات ناقص خودم