icando

همیشه یه راه هست...

۲۰. واسه عنوان پست زیاد فکر کردم عنوانم نیومد :/

مدتی پیش یکی یه پستی گذاشته بود که به طبع اینکه معمولا تابویی واسم وجود نداره و میتونم در مورد اکثر چیزا نه تنها در دنیای مجازی بلکه در دنیای واقعی حرف بزنم،هر کاری کنم و در مورد هر چیزی فکر کنم،اما نظر خصوصی ارسال کردم.قرار بود نظر خصوصی نباشه اما یهو خصوصی شد. :دی

اصولا مسئله تابو بستگی به اعتقادات و فرهنگ و قراردادهای اجتماعی یک جامعه و برای کنترل رفتار انسان میتونه شکل بگیره و ریشه تابوها رو باید در اونها جستجو کرد که میشه گفت اساسا به عنوان ارزش های اخلاقی قلمداد میشه که در نهایت میتونه به تابوهای سیاسی برای بقا هم تبدیل بشن و چون تابوها دلیل واضحی بر تابو بودنشون ندارن میشه هر تفسیری برای پذیرش عموم به عمل آورد.علم جامعه‌شناسی و روانشناسی و... هم ریشه اعتقاد به تابو رو به توتم و توتم‌پرستی میدونه.

در فرهنگ فارسی معین تابو اینطوری معنی شده:

۱-تحریم اجتماعی یک عمل یا یک کلمه به طور رسمی.

۲-شخص،چیزی یا جایی که برای افراد یک قبیله تحریم شود.

۳-هر چیز نذری یا مقدسی که نزدیک شدن و دست زدن به آن ممنوع باشد.

در دنیای امروز هم در بعضی جوامع ما با تابوها و منع حرف زدن در موردشون دست و پنجه نرم میکنیم که شامل مسائل جنسی و غریزی در انسان مثل س|ک|س*،خودارضایی،پریود،جنب و... هستش.ما میدونیم که روزانه در اقصی نقاط جهان این اعمال اتفاق میفته و یا حتی خودمون انجام میدیم،با این حال باز هم تابو هستن.یا مسئله تغییر جنسیت و یا بعضی مسائل فکری و اعتقادی و خیلی های دیگه.حتی تا همین چندسال پیش ازدواج یک پسر با یک زن یک تابو و ناپسند بود و هنوزم تا حدودی هست.

یکی از دلایلش پافشاری بر تابوها میتونه اعتقادات،ترس از مجازات،ترس از طرد شدن،چیزی که ما اسمشو شرم و حیا میذاریم (که خود تابوها میتونن باعث این شرم و حیا بشن)،ناآگاهی و رسانه باشه تا افراد به خودشون اجازه تخطی از باورها و تابوهای جمعی رو ندن.

برای خیلی از این تابوها هم نمیشه دلیل واضحی برای منعش پیدا کرد که فروید به شباهت بین تابو و اختلالات روانی وسواس معتقده،اما در نتیجه با پیشرفت عقلانیت و شکگرایی این تابوها محکوم به فروپاشی هستن.

 

*بدلیل مسائل ممیزی فیلتر شدن به اون صورت نوشته شد :/

اون نفر که پست گذاشته بوده چندوقت پیش کی بوده؟😂

تابوهایی که ما داریم شکسته نمیشن!

خیلیا زیر بار شکسته شدنشون نمیرن بنا به دلایلی که خودشون دارن!

و حتی کسی که درمورد اینگونه مسائل حرف بزنه به چشم عموم بی حیا و****هستش

حرفی دیگه نمیمونه^.^

این وبلاگ بوده :))
چرا،شکسته میشن.همین به سیر تحول ماها نگاه کن.نسل های قبل ما این مسائل چقد براشون تابو بوده و برای ما چقدر تابو میتونه باشه؟و برای نسل بعد ما با پدر و مادرهایی با افکار ما چقدر میتونه تابو باشه؟این یک جبره که باید اتفاق بیفته.

مثلِ خیلی چیزهای دیگه اینم نیاز به زمان داره.

خاصیت زمان اینه که همه چیزای بی اساس به تاریخ بپیوندن.

الزاما همه تابوها سد راه آگاهی نیستند و الزاما هر تابوشکنی موجب توسعه آگاهی نمی‌شود. گاهی تابوها تنها برای این هستند که آدم‌ها بدون احساس ناامنی بتوانند در کنار هم یک زیست اجتماعی پایدار داشته باشند. فکر کنم جایی از ولتر خواندم یا کسی دیگر که می‌گفت من به دین اعتقادی ندارم، اما اگر وجودش باعث شود که زنم به من خیانت نکند یا کفاش کفش‌هایم را درست بدوزد، وجودش را لازم می‌دانم. حالا شما دین را بردارید و جایش بگذارید تابو.

البته این را هم قبول دارم که برخی از تابوها بیشتر از آنکه یاور جامعه باشند، وبال آنند.

من بیشتر بر این باورم که به جای اینکه بیایم تابویی عَلَم کنیم یا دینی رو جایگزین کنیم برای زیست پایدار،بر روی آموزش صحیح تمرکز کنیم.

خوبیش اینه که همشون یه مرحله گذارطور دارن که بالاخره طی میشن .

حس عجیبیه از نظر خودت گفتنشون مشکل نداره ولی نظر طرف مقابل رو نمیدونی . مثلا مثلا من بشخصه متنفرمممم وقتایی که درد دارم ازش بگم مریضم وقتی که بیماری 

نیست

 

اون توتم اینا رو نمیدونستم جالب بودن

یه ضرب المثلی هست که میگه:دیر و زود داره ولی سوخت و سوز همراهشه :دی
لحاظ کردن نظر طرف مقابل و اسمی دیگه روی این پدیده گذاشتن برای بیانش،میتونه متأثر از این باشه که فرد هنوز ناخواسته تحت تأثیر اون تابو قرار داره.

پست خیلی یهو و بی نتیجه تموم شد یا من مغزم هنگه؟

ولی یه بخش دیگه هم هست. بعضیا که سعی میکنن پاشونو از دایره تابو بیرون بذارن بازخورد اطرافیانشون اجازه نمیده. یهو میخوره تو ذوق آدم! (که البته حس میکنم اگه مغزم یاری کنه خودتم توی متن اشاره کرده بودی.)

نه دیگه،یهو تموم نشد.نتیجه گرفتیم که با پیشرفت عقلانیت و شکاکیت این تابوها محکوم به فروپاشین. :دی
شاید بشه این بخش رو از زیرمجموعه های ترس از مجازات یا ترس از طرد شدن دونست.چون تو ذوق خوردن دیگه وجهه‌ی تابوشکنی پیدا نمیکنه و صرفا میشه طبق نظر،علایق و خواسته‌ی اطرافیان عمل کردن به نظرم.

بین تابوشکنی و حریم خصوصی مرز باریکی وجود داره که بعضی‌وقتا مخلوطشون می‌کنیم یا اصلا نادیده‌ش می‌گیریم. اینکه همین مثالایی که زدید مثلا داریم حرف کلی درموردشون می‌زنیم یا اصلا تجربه‌ی شخصی  رو‌ می‌گیم و حرفمون درنهایت به یه دردی می‌خوره، یا نه صرفا منظورمون اینه که ”هی نگاه کنید! من دارم درمورد این مسئله راحت حرف می‌زنم. “ و حریم خصوصی خودم یا دیگری رو پایمال می‌کنم و هرکس هم داره معذب میشه مشکل خودشه! یه‌جورایی به قول شما تابوها باید در جهت آموزش شکسته بشن؛ اینکه بایددرموردشون یادبگیریم و بدونیم تا درک کنیم و رعایت کنیم و...  که باز درجهت همون زیست اجتماعی پایدار و امن میشه. نه اینکه من دهنم را باز می‌کنم پس هستم، تو که معذب میشی هم برو خودتو تعمیر کن به من ربطی نداره.

گمونم تفاوت نظرهای جزئی‌یی با هم داریم.هر عملی میتونه در دایره حریم خصوصی قرار بگیره که تصمیمش با خود فرده که چقد از حریم خصوصیشو عمومی کنه اما تابو رو به نظرم اجتماع تعیین میکنه و از حریم خصوصی خارجه و به نظرم بحث حریم خصوصی و تابو دو مقوله جداست.
در بحث معذب بودن هم خودتو در قبایل بدوی تصور کن.اونا لخت مادر زاد اما تو با لباس.در اون قبیله تو باید احساس معذب بودن کنی یا افراد اون قبیله؟
اما با بقیهٔ حرفت موافقم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

بیشتر مردم به ترس‌ها و حماقت‌هایشان زنجیر شده‌اند و جرات ندارند بیطرفانه قضاوت کنند که مشکل زندگیشان چیست.بیشتر آدم‌ها همین‌ طور زندگیشان را بی‌ هیچ رضایتی ادامه میدهند بدون اینکه تلاش کنند تا بفهمند سرچشمه نارضایتی‌شان از کجاست یا بخواهند تغییری در زندگیشان ایجاد کنند.سر آخر میمیرند در حالی که هیچ‌ چیز در قلبشان نیست.

برادران سيسترز


شاید تفسیرات شخصی از محیط اطرافم :)
Designed By Erfan |: ویرایش با اطلاعات ناقص خودم