icando

همیشه یه راه هست...

۲۳. آدمی در قعر جنگل‌های دور افتاده

چه انسان خوشش بیاد یا نه،موجودی اجتماعی،در یک منظومه کیهانی،در یک کره خاکی با تقسیمات کشوری گوناگون با قوانین و سیاست‌های مختلف داره زندگی میکنه.کسی که میگه من سیاسی نیستم نیاز نیست حتما دارای یک منصب سیاسی باشه.همین که تصمیمات عده‌ای دارای منصب سیاسی تمام ابعاد زندگیش رو تحت تأثیر قرار میده یعنی دقیقا وسط بازی هستش و نیاز به یک بینش سیاسی داره و برای اینکه بینش سیاسی درستی داشته باشه باید بدونه در چه برهه‌ای و کجا داره زندگی میکنه و در مقابل چه افرادی قرار داره و چه نقشی رو میتونه ایفا کنه و در مرحله بعد بدونه چه موقع با هر حرکت و کمپین و نمایش و هشتگ و... هماهنگ نشه و یا در جهتش قدم برداره و بدونه از عکس العملش در برابر یه اتفاق چه استفاده‌ای میخواد بشه.

فرد بدون داشتن این بینش تنها حکم یه مهره رو داره که وسط بازی هست اما جهت از طرف بالادست تعیین میشه چون قدرت،پول و رسانه دستشه و در نهایت شخص میشه دستمایه یک ایدئولوژی،یک فکر،یک سیاست،میشه یک ابزار.در جوامع ایدئولوژیک و تمامیتخواه و معمولا تک حزبی هیچگاه شخص آموزش نمیبینه که چطور بینش سیاسیش رو بالا ببره چون بالا بردن بینش سیاسی مساوی با مرگ این جوامع میشه و اصولا سیاست گریز کردن مردم رو در پی داره که بعد شنیده میشه "من سیاسی نیستم" و نتیجش گریبان یک کشور رو میگیره.از طرفی یک جامعه توسعه یافته در بستر آزادی شکل میگیره و آزادی* هم،آگاهی و بینش سیاسی یک جامعه رو میطلبه.

حالا در جوامعی که از آموزش و پرورش گرفته تا موسیقی و تلویزیون و روزنامه و... به ابتذال کشیده میشن و یا تبلیغ یک ایدئولوژی رو میکنن و اساسا هیچ تلاشی هم در جهت ارتقای بینش و آگاهی سیاسی مردم صورت نمیگیره چیکار باید کرد؟باید تاریخ خوند.رسانه‌های آزاد** رو دنبال کرد و نقد و بررسی ها رو شنید،دیدگاه های مختلف رو خوند،به نوع بررسیشون توجه کرد تا به مرور به یک بینش برای تحلیل مسائل رسید.

 

*یک تعریف جدای از همه تعاریفی که برای آزادی وجود داره،برای خودم دارم (البته وام گرفته از یه شخص دیگست).آزادی رو نمیشه تعریف کرد چون ذات تعریف یعنی در چارچوب قرار دادن و محدود کردن.

آزادی یعنی بدون تعریف.گرچه این هم خودش نوعی از تعریف رو شامل شده اما در کل نمیشه تعریفی برای آزادی بیان کرد.همینقدر خلاصه و مفید.

 

**چیزی به اسم رسانه آزاد به معنای خاص و عامش وجود نداره و تمام رسانه‌ها حتی در کشورهای با دموکراسی و آزادی بالا یک هدف و جریان رو دنبال میکنن.رسانه آزاد در اینجا به معنی عدم وابستگی به کشور محل زندگی بکار برده شده.

اساسا رسانه همینه نمیشه انتظار اموزش وسرگرمی داشت .استش که همین کارو انجام بده.

بعضی رسانه ها دیگه واقعا توهین به شعور آدمه.

 خیلی جای تامل داره😑

+برم خونه سر فرصت بخونمش یه کامنت پربار میزارم 😌

فرصت زیاده،سر فرصت بخون :دی

برام جالب بود و بسی دوست میداشتم نگرشتو

"بدونه چه موقع با هر حرکت و کمپین و نمایش و هشتگ و... هماهنگ نشه و یا در جهتش قدم برداره و بدونه از عکس العملش در برابر یه اتفاق چه استفاده‌ای میخواد بشه. "

این خیلی مهمه به نظرم چون خیلیا بودن خواستن مفید واقع شن ولی کار اشتباهی با نیت دیگه ای انجام دادن!

به نظر من ما از خیلی چیزا بیخبریم و هرچقدر که نقد و بررسی کنیم و ... بازم حقیقت و اصل موضوع رو متوجه نخواهیم شد

و تفکر و بیشتر عقایدمون همون چیزی شده که میخوان باشه!

تا حالا سعی نکردم بهش فکر کنم

ولی یادمه تا پارسال دلم میخواست یه سیاست مدار باشم و علوم سیاسی بخونم!

خوشحالم اگه جالب بوده واست ^_^
درسته،از بعضی چیزا بیخبریم که باید رجوع کرد به کارهای صورت گرفته قبلی توسط اون سیستم.مسلما میشه حدس هایی زد و تصمیم درست رو گرفت.
این رو هم باید در نظر گرفت که چه گروهی چه عقایدی رو میخوان تا در ما باشه.یهو مثل مردم ترکیه نشه که حامی کشتار مردم کرد بودن.
منم یه مدتی بود دوس داشتم سیاستمدار باشم اما بعد دیدم به مزاجم سازگار نیست. :دی

عههه موهاتونو کوتاه کردین!!:))

مبارکه

کاملا بی ربط به پست:دی

آره دیگه،خیلی وقته :دی
مچکرم :دی
اشکال نداره،ما اینو ربط میدیم به تغییر چهره ها در عرصه سیاست :))
پنجشنبه ۳۰ آبان ۹۸ , ۰۷:۲۵ مُسـافِــــ ـری ا‌ز دِیـــارِ بِـــــی کَسِیــ

عجیبه واقعا !!

چی؟ :-؟

اگه تاریخ پستونگاه نمیکردم فکرمیکردم این اواخرنوشتی این پستوولی واسه ده روز پیشه

خیلی عجیبه اخه به حال واحوال همین چندروز اخیر میاد

انگارپیش بینی کردی

 

نوستر داموسی؟:-؟

 

من یه پست گذاشتم یه ذره سیاسیه میترسم میگم نکنه بیان فردا بکنن توگونی ببرنم اونجاکه عرب نی انداخت

:-)

جدی چندبارخواستم پاک کنم

اینجوری عادی نیست  که اینااجازه بدن بشه راحت ادم حرفاشوبزنه 

یه جای کارمیلنگه

 

اساسا من اینجا افکار خودمو مینویسم و ممکنه این نوشتارها شبیه هر واقعیت یا تخیلاتی باشه که در اطراف دور یا نزدیکمون وجود داره و این پست حتی میتونه مربوط به شوروی سابق هم باشه.این پست اساسا به چیز خاصی اشاره نداره و حرف خاصی هم زده نشده.
این پست مدت ها تو ذهنم بود تا اینکه در اون تاریخ پست شد :دی

والا چی بگم؟اگه اینقد سیاسیه که فکرتو مشغول میکنه به نظرم هیچ چیزی جای یه ذهن آرومو نمیگیره.

تا به حال همچین نگرشی نبت به سیاست نداشتم 

جالب بود برام 

ولی من اساسا طرفدار دموکراسیم

جایی که نظر منم ارزش خودشو داشته باشه ولی متاسفانه محل زندی ما فارغ از دموکرایه و با این اوصلف حتی حرفی از من که بخواد برای آزادیم باشه ممکنه سرم رو به باد بده...برا مثال:

حدود 40 هفتست که فرانسوی ها هر شنبه میریزن خیابون و اعتراض میکنن و در بین این همه اعتراض تا الان حدود 20 نفر کشته گزراش شده

اما تو ایران ما در عرض سه روز خود حکومت گفت قریب به 450 نفر کشته شدن :|

حالا با اینکه پستی که نوشتی واسه قبل از اتفاقات ایرانه ولی خیلی مربوط به اتفاقات و مشکلات اخیر و کنونیه...چرا؟

چون هنوز هم فرد سیاسی نیستیم و این فلسفه ای که تو گفتی اصلا تو ایران جواب گو نیست و ما با اینکه وسط بازی هستیم اما یک بازیکن سوخته ایم...

نمیشه بحث رو باز کرد فقط میتونیم کلی گویی کنیم.


ثابت شده که در جایی که حتی دموکراسی هم وجود نداره اعمال سیاسی افراد جامعه برای اون سیستم یا حکومت و حتی عرصه بین المللی تأثیر خودش رو داره.

با یک حساب سرانگشتی از گذشته،راحت میشه اتفاقات اخیر و آینده رو تحلیل کرد.

اخرین چیزی که یادمه اینه که اینجا رو دوست داشتم و بعد گم و گور شدم! الان که برگشتم خوشحالم دوباره پیداش کردم:)) در واقع یهو با دیدن کامنتا گفتم عههههه! علیرضا! و خوشحالم که عکس اواتار عوض نشده بود:-D 

عه رنگ وبلاگتو دیدم شناختم :دی هر وبلاگ نویسی میره اما دوباره به این عرصه پا میذاره.خوشحالم دوباره به این عرصه پیوستی ^_^ تا شکل و شمایلمو دوباره عوض نکنم همین آواتار میمونه :دی

به به خداروشکر منم یه مارک هایی ازم مونده که شناسایی شم:) 

 

ولی زود رفتیا.دوره های تو مثل اینکه کوتاه مدته.باز من یکی دو سال همیشه میموندم بعد میرفتم. :دی

من که نفهمیدم چی شد😀

یذره خنگم تو این مسائل انگار😂

چون تو این مسائل فکر نکردی و مسائل روز رو دنبال نمیکنی :دی

چه زشت که پای این پست کامنت دارمش ولی نخونده بودم:| عارضم که اره. ما واقعا اگاهی هامون کمه و من نمیدونم کی قراره بشینم چارتا کتاب درست درمون در مورد تاریخ جامعه شناسی و سیاست بخونم. 

خسته نباشی دلاور :)) آخ گفتی،منم مدتیه کم کم دارم از خوندن فاصله میگیرم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

بیشتر مردم به ترس‌ها و حماقت‌هایشان زنجیر شده‌اند و جرات ندارند بیطرفانه قضاوت کنند که مشکل زندگیشان چیست.بیشتر آدم‌ها همین‌ طور زندگیشان را بی‌ هیچ رضایتی ادامه میدهند بدون اینکه تلاش کنند تا بفهمند سرچشمه نارضایتی‌شان از کجاست یا بخواهند تغییری در زندگیشان ایجاد کنند.سر آخر میمیرند در حالی که هیچ‌ چیز در قلبشان نیست.

برادران سيسترز


شاید تفسیرات شخصی از محیط اطرافم :)
Designed By Erfan |: ویرایش با اطلاعات ناقص خودم